محل تبلیغات شما

زندگی من



هر سال . هر روز و هر ساعت و هر دقیقه که میگذره حس میکنم دارم عقب میوفتم از بقیه!!!!! با این وجود اما بازم می بینم ک هیچ تلاش بیشتری از خودم به نمایش نمیزارم ک پیشرفت کنم!!!!!!! از خیلیا جلوترم اما خب تا رسیدن به اون چیزی که میخوام خیلی فاصله هست باید از این به بعد بدووم چون اگه بخوام به سبک پیاده روی برم جلو به جایی نمیرسم!. خدایا یه انگیزه بهم بده ! نمیخوام بگم اون هدف و اون آرزو رو بهم بده نه!!!!!!! فقط ازت انگیزه شو بهم بده یه شوقی در من بوجود
چقد خوبه خودت همه چی داشته باشی و مستقل باشی! پول. کار . خونه. ماشین. چقد خوبتره که بتونی به همه ثابت کنی که میتونی!!!! تمام تلاشم رو میکنم به اون چیزایی ک توی ذهنمه برسم! به یه جایی که دیگران کارای من و برای هم تعریف کنن و بگن واووو ایول کاش مثل اون بودیم! اینکه انقد خودمو بالا بکشم که خیلیا که منو باور نداشتن کارشون گیر من باشه! و در آخر اینکه!!! . . براشون الگو باشم نه درس عبرت! :)
چقد دنیای ما شهرستانیا محدوده !!! چقد ذهنامون فراتر از یه زندگی سادع و آبروداری نیست! چقد داریم برا مردم زندگی میکنیم؟! من از بچگی کلا خیلی شهرای بزرگ رفتم و دور زدیم ولی اونموقع درک و فکر الان و ک نداشتم. الان میبینم که ما شهرستانیا داریم از تموم زندگیمون میگذریم برا دیگران! برا اینکه شهرامون کوچیکه یه قدم کج بردار همه شهر فهمیدن. چقد پیشرفتامون محدود!!! چقد مون محدودتر از محدودن!!!! چقد مردسالاریه اونجاها ولی اینجا آزادتری .
قراره اولین سفر تنهایی عمرمو تو 16 سالگی برم . دقیق ترش میشه 16 سال و دو ماهگی. خونه خواهرم شماله . ساری. از هجده سالگی رفت اونجا برا دانشگاه و الانم که 32 سالشه دیگه همونجاس و ازدواج کرده. همیشه باا خانوادم میرفتم مسافرت و با دوستامم کلا درحد تو شهر ول خوردنی بیرون میرفتم. اما الان مادرم میخواد تنهایی منو بفرسته شمال تا یه سال پیش خیلی سختگیر بود حتی شبا نمیذاشت خونه کسی تنها بخوابم . اما الان شاید فهمیده بزرگ شدم و میتونم از خودم مراقبت کنم.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها